ترجمه "grens" به فارسی
مرز, حد, سرحد بهترین ترجمه های "grens" به فارسی هستند.
grens
noun
verb
feminine
دستور زبان
een al dan niet denkbeeldige scheidingslijn [..]
-
مرز
nounTexas grenst aan Mexico.
تگزاس با مکزیک هم مرز است.
-
حد
noun masculineIemand die hebzuchtig is veroorlooft zich vaak bepaalde vrijheden en overschrijdt de grenzen van gepast gedrag.
شخص طمّاع اغلب گستاخانه عمل میکند و از حد خود فراتر میرود.
-
سرحد
noun masculineIk ontmoette mensen uit alle sociale hoeken, waarvan er zovelen hun hart volgden, en leefden op de grenzen van het mogelijke.
من مردمی از تمام طبقات جامعه را ملاقات کردم، خیلی هاشون کاری را که دوست داشتند، انجام می دادند، در سرحد امکانات زندگی می کردند.
-
ترجمههای ایجاد شده الگوریتمی را نشان دهید
ترجمه خودکار " grens " به فارسی
-
Glosbe Translate
-
Google Translate
تصاویر با "grens"
عباراتی شبیه به "grens" با ترجمه به فارسی
-
گزارشگران بدون مرز
اضافه کردن مثال
اضافه کردن